پس از اعلام نظر شورای نگهبان پیرامون نامزدهای تایید صلاحیت شده؛ بحث پیرامون اصلح بودن یکی از شش نامزد انتخابات ریاست جمهوری در رسانه ها بالا گرفت و گمانه زنی های کارشناسی، رسانه ای و حتی شخصی فراواون شد.
پرسشم این بود به الواقع «اصلح» کیست؟
این پرسش وقتی پررنگ تر میشد که کمی به وضعیت عرصه سیاسی جامعه و تحولات اجتماعی- سیاسی آن نظر دقیق تری میانداختیم و یک افقی از مسیری که آمده ایم و دورنمای راهی که پیش رو داشتیم مدنظر قرار میدادیم.
کمی پیش تر انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند ماه 1402 و مرحله دوم آن در تهران در اردیبهشت ماه 1403 برگزار شده بود سه رویداد مهم که یکی از آنها قابل پیش بینی و دو مورد انها به نوعی شگفتی ساز انتخابات مجلس بود روی داد.
کاهش مشارکت مردم در عرصه انتخابات مجلس که آهنگ آن از سالها پیش آغاز شده بود همچنان سیر افولی قابل پیش بینی خودش را طی میکرد اما دو اتفاق نادر و غیر قابل پیش بینی به نوعی به پدیده انتخابات بدل شد.
اول آنکه جناح اصولگرا در وضعیت تحریمی انتخابات مجلس از سوی جناح رقیب و عدم همراهی طیف های مختلف اجتماعی به یک زد و خورد سیاسی غیر قابل باور و غیر قابل پیش بینی رسیده بود.
دومین مورد که شاید بتوان از آن به عنوان پدیده انتخابات مجلس اشاره کرد حضور و بروز ستاره ای غیر سیاسی در سپهر سیاست ایران بود: علی اکبر رائفی پور، موسسه مصاف و جبهه ( سیاسی ) صبح ایران
البته شاید این دو پدیده اخیر که به نوعی جامعه و من را در شوک فرو برده بود را پیش تر به نحوی دیگر پیش بینی میکردم.
مواردی را برای برخی آقایان پیرامون بی تحرکی شان در عرصه های عملی و گوشه گیری هایشان در کنج عرصه علم و اندیشه گوشزد کرده بودم نامه نوشته بودم در تحلیل آسیب هایشان مواردی از تحرکات اقتصادی را بیان کرده بودم اما از انصاف نباید عدول کنم این رخ نمایی رائفی پور برایم در عرصه سیاست باز برایم اعجاب آور بود.
اما چون نمیخواهم خودم متهم به بی تحرکی شوم شروع به فعال کردن ظرفیت هایی گرفتم که به مثابه انبار باروت پیش تر آماده بود و فقط منتظر یک جرقه برای انفجار بود.
به دور دوم کشیده شدن انتخابات ریاست جمهوری چاشنی این انفجار بود اما جرقه اصلی زمانی خورد که ستاد انتخابات پزشکیان با اتکاء به قوانین جاری مملکت و شکایت علیه رسانه ها سعید جلیلی را از ظرفیت های رسانه ای انقلاب اسلامی من جمله خبرگزاری های فارس و تسنیم محروم ساخت و عملا با حجم انبوه خبرهای منتشر شده از سوی رسانه های خصوصی خصولتی و رانتی جبهه اصلاحات، جبهه رسانه ای جلیلی آب رفت؛ این لحظه زمان مظلومیت سعید جلیلی و تصمیمم بر فعال سازی وبگاه خبری - تحلیلی خط ویژه بود که ظهر هنگام در دفتر در بخش نظرات چند خبر فارس اطلاع رسانی اش کردم.
آنچه در این خبر و خبرهای آتی در وبگاه خبری خط ویژه خواهید خواند صرفا ادای دین یک کارآفرین جهادی به انقلاب اسلامی و شهیدان است.
(قابل حذف از مطالعه متن اصلی)
اما چون پیش از انکه بیشتر وقت صرف منطالعه این محتوای خبری- تحلیلی و سایر اخبار کنید؛ حق شماست که بدانید من کیستم همین چند خط را برایتان مینویسم و ارجاعاتش را برایتان پیوند میکنم.
من مصطفی قوامی فارغ التحصیل سال 1389 رشته مهندسی معدن دانشگاه آزاد تهران جنوب هستم که مسیرم با شرکت در یک نشست کگارآفرینی پیرامون SME های معدنی به کارآفرینی گره خورد از قضا در دوره آقای قالیباف وارد مرکز رشد شهرداری منطقه 15 تهران شدم و جزء اولین پذیرفته شدگان مرکز رشد شهرداری شدم، شرکت کیانیت شرق را تاسیس کردم و از مرکز رشد راهی کارخانه ها و تولید شدم و سپس با فروشگاه اینترنتی پاویش وارد حوزه دیجیتال شدم، در بازار لوازم خانگی تهران (امین حضور) دیدبازار را تجربه کردم و راهی شومیا شدم اما هیچ گاه از رویای کارآفرینی و هزینه کرد و سرمایه گذاری بر روی ایده ام دست نکشیدم و این مسیر طی شده ام منجر به قوام طرح اشتغال دانش آموختگان دانشگاهی (کیان کار) شد که آخرین حلقه و نزدیک ترین فاز عملیاتی آن وبگاه کیان محتوا است و البته وبگاه خبری خط ویژه (همین وبگاه خبری) نیز یکی از حلقه های همان طرح است.
بنابر آنچه برایتان خلاصه وار گفتم و بر من گذشت دو عامل سهم پر رنگی در زندگی ام پس از دانشگاه داشته است «نوآوری دمادم و کارآفرینی» و دیگر «جستجوگری و روحیه پرسشگری».
ایران پس از جنگ ادبیاتش با ایران انقلاب اسلامی متفاوت بود شاید ضرورت بازسازی اقتضاء میکرد از این ادبیات و برنامه ریزی ها استفاده کنیم اما حالا با گذشت چرخش آدم های انقلابی و حوادث و در گذر از توسعه اقتصادی به توسعه سیاسی تا به امروز بهتر مشکلات را در مییابیم و بهتر درک میکنیم که توسعه در کشورمان چقدر به قواره ایران انقلابی زار میزند.
از شعار استقلال آزادی و جمهوری اسلامی؛ آزادی را سر دست گرفتیم و به معنای لیبرالی آزادی رسیدیم در حالیکه پشتوانه آزادی ما نه در رنسانس انسان اروپایی بلکه در رنسانس انسانیت در کربلا رقم خورده بود. جایی که آزادی و آزادگی را با هم آموختیم. اما خوبئفراموش کردیم توان گفتمان سازی و پردازش مفاهیم نداشتیم. آن میزان که انسان اروپایی برای تحقق آزادی مدنظرش تلاش کرد ما برای آزادی و مفاهیم جمع های انسانی ایرانیان صاحب تمدن تلاش نکردیم توسعه یافتگی برایمان همچون واردات ابزار و تجهیزاتی آمد که سعی کردیم در عین آقایی و بدون آنکه گردی بر پیشانی و لباسمان بنشیند آن را صاحب شویم.
اما 88 به یکباره فهمیدیم همه چیز چقدر زود از دست میرود سلسله نشست های راهبردی نظام گرفتیم رفتیم ارتباط مان با دانشگاهیان را نه بر مبنای نیاز انسان جهانی بلکه بر مبنای انسان ایرانی تعریف کنیم اما گویا راه را به اشتباه رفتیم که پس از یک دهه تلاش موسس کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی و البته پس از دو سال و اندی تکیه ایشان به ریاست یکی از عالی ترین نهادهای پژوهشگاهی یعنی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری (پمفات) حال باید سراغ مجیزگویی نوام چامسکی برویم و برایش قلم فرسایی کنیم.
قرارمان پاسخ یه نیازهای داخلی و بومی با تکیه بر داشته های علمی مان بود نه اینکه همان نسخه های متداول علوم انسانی را باز گو کنیم
قرارمان تکریم اساتید فلسفه غرب و بسط و طرح نظریه پردازی های حکمرانی و نظام پردازی های جوامع غربی در تقابل با الهیات نبود اما گویا همه چیز وارونه شده است.
اگر راه را درست رفته بودیم راه را نه با بیانیه؛ که با کنشگری صحیح اجتماعی و هم جبهه ای ها و همقطارانمان و با نقد گذشته انقلاب اسلامی و با پاسخگویی به نیازهای کوچک جامعه طی میکردیم. صداقت در گفتارمان را به آیینه عمل در میآوردیم و بدون آنکه مرعوب فضا و ساحت قدرت شویم با گردنی افراشته به همگان از بروز قدرتی نرم اما انقلابی اعلام میکردیم که سعی کردیم کنشگری اجتماعی درستی را در جامعه رقم بزنیم؛ همه را شریک و سهیم کنیم نه فقط برای معتقدان به علوم انسانی اسلامی که حتی برای منتقدانمان نیز یک کار ملی تعریف میکردیم که با نقش آفرینی و بازآفرینی نقش هایمان مشکلات ملی یکی پس از دیگری حل و فصل شود یا در شرایط حداقلی در مسیر حل مشکلات کشور باشیم.
اما تصورمان از جنگ اقتصادی؛ نه خود واقعی جنگ که یک لفاظی بیش نبود. حتی اگر جمهوری اسلامی به انحاء و اقسام مشکلات بویژه در سطح ملی گرفتار نبود که هست ضرورت بازنمایی علم بواسطه فضای مجازی و انفجار اطلاعات و ارتباطات طلب میکرد که شب و روز، روز و شب، تعطیل و غیر تعطیل نشناسیم و کاری را اولویت قرار دهیم که جامعه دانشگاهی ایران را در مسیر یک انتخاب و وظیفه تاریخی نه فقط برای ملت ایران که برای آحاد انسان های پسااطلاعات قرار دهیم.
بهتر بود در برنامه های دیگران همچون «نشست بزرگداشت 1757 ساله سنت آموزش عالی در ایران» نقش آفرینی میکردیم هرچند بدان منتقد بودیم بهتر بود به جای فضیلت پنداری بی عملی، بی برنامه گی و
بنیادی ترین مشکل جمهوری اسلامی در دستیابی به توسعه و حتی مدیریت جامعه
به زعم من (با مختصاتی که از زندگی و تلاش هایم که برایتان) بنیادی ترین مشکل جمهوری اسلامی در دستیابی به توسعه و حتی مدیریت جامعه فقدان علم، دانش و نسخه بومی منطبق بر نظریات علوم انسانی ست!؟ نمیشود مملکت اسلامی را با چهار خط ار مکتب لیبرال سرمایه داری با ده خط از مکتب کمونیست اداره کرد اصلا نمیشود در تعریف اقتصاد بپذیریم که تخصیص منابع محدود به نیازهای نامحدود بعد در عقاید و باورهای اسلامی بگوییم نعم الهی بی پایان و بینهایت است!؟
این تناقض از کجا نشئت میگیرد نمیشود که در عین واحد هم به کمیابی و محدودیت و هم به لایتناهی بودن معتقد باشیم!؟
جالب است در پنل اقتصاد اسلامی کنگره اول علوم انسانی اسلامی همین جملات را از فردی دیگری که مسن تر از خودم شنیدم اما هیچ پاسخی از سوی اساتید دریافت نکردیم حالا یا به این پرسش فکر نکرده بودند یا برایشان پاسخگویی به این قبیل پرسش ها بی معنی بود.
جمهوری اسلامی مادامی که نداند چه نسخه ای برای اقتصادش، سیاستش، فرهنگش و از همه مهتر تربیت و آموزشش بپیچد سردرگم است و در حال آزمون و خطا. با اهداف عظیم انقلاب اسلامی را به مسلخ میبرد همانگونه که عدالت و حتی در برخی مواقع آزادی را برد. البته یک طرف دیگری هم دارد گاهی ما به لحاظ برخورداری از آزادی حتی از لیبرال ترین لیبرال ها ؛ لیبرال میشویم و در ورطه افراط و تفریط غوطه وریم.
پرسش مهم اینست که چقدر طول میکشد تا به علوم انسانی اسلامی یا علوم بومی که پاسخگوی این نیازهای روزمره و بنیادی فرد و اجتماعی مان باشد برسیم؟ چقدر باید هزینه بدهیم؟ آیا جمهوری اسلامی اصولا این قدر زمان دارد؟
راهکار چیست؟ اصلا راهکاری هر چند موقت وجود دارد؟
تسلسلی از پرسش های بی پاسخ در ذهنم برای روزهای متمادی شاید ماه ها میچرخید به خودم استراحت میدادم شاید به وقتش جوابش پیدا شود.
انسان مقدم بر علوم انسانی
این نکته طلایی را به یاد داشته باشید اینگونه نبوده است که طیفی از متفکرین و نظریه پردازان علوم انسانی در گعده یا دانشگاه و مجمعی بنشیند و نظریه پردازی کنند و نقد و نظر و طرح و بحث کنند و سپس رنسانس اروپایی اتفاق بیافتد بلکه دقیقا بالعکس بوده است کنشگری های فردی و جمعی اروپائیان متعاقب تنگ نظری های جماعتی از کلیسا در طول زمان موجبات تحولات اجتماعی در اروپای قرون وسطی سبب شد که رنسانس اتفاق بیافتد مشاهده کردن، تجربه گری آزمون و خطا کشمکش های طبقاتی و فکری و اجتماعی رخ داده است و البته در این بین متفکران سعی کرده اند نقش خودشان را در بین سایر آحاد جامعه به خوبی ایفا کنند اما در نهایت به سبب طرد شدگی دین در قاموس اروپائیان منتج از بی موالاتی های روحانی و خرافه گرایی کلیسا؛ علوم انسانی رایج در جایگاه تقابل روحانیت و معنویت قرار گرفت. تمدن مادی و غریزی امروز که نماد تام و تمام توحشش در غزه مظلوم به رخ همه عالم کشیده شده است و هنوز هم فریادش به پاست
«پایگاه خبری - تحلیلی خط ویژه»، به عنوان یکی از سامانه های اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی مطابق برنامه مصوب در طرح کیان کار عمل میکند- با هدایت و همراهی جمعی از صاحب نظران و نخبگان رسانه ای کشور - در نظر دارد ضمن فراهم سازی بستر و محیط واقعی کار برای فارغ التحصیلان رشته های مختلف دانشگاهی؛ به ارتقای کیفی و اعتلای رسانه ای و فرهنگی کشور در حد بضاعت خویش کمک و یاری رساند.
دفتر مرکزی: تهران - کیانشهر - خیابان شهید چیت ساز
hotlinepress1@gmail.com