انباشت مطالبات و رخدادها، «فرصت و تهدیدی توامان» را در حین مدیریت دولت چهاردهم برای جمهوری اسلامی بوجود آورده است. فرصت و تهدیدی که دو عامل «نحوه مدیریت فرآیندی جمهوری اسلامی» و «میزان، سطح و کیفیت کنشگری طبقات سیاسی- ایدئولوژیک جامعه» در وقوع آن موثر است.
در این مقاله سعی میشود با ارائه ارجاعات، مستندات و ادله کافی ضمن تشریح وضع موجود؛ آینده نگری های محتمل از وضعیت جامعه ایران با عنایت به شکاف های موجود اجتماعی و تاریخچه موضوعات مبتلابه در جامعه ارائه شود و در نهایت راهکاری دو بخشی برای جلوگیری از بحرانی شدن وضع مدیریت در جامعه ارائه شود.
پیچ تاریخی واژه ایی آشناست که بارها از سوی رهبر معظم انقلاب شنیده شده است و آنهایی که هم ابزار تبیین و هم وظیفه تبیین آن را داشتند و بایستی آن را برای جامعه تبیین میکردند مدتی ست با تغییر منش و رویه شان در مقام مدعی العموم؛ این واژه را به سخره میگیرند. البته به نظر میرسد آنها برای تبیین نظر خودشان هیچ محدودیتی نداشته اند همانگونه که امروز به هر شکل و در هر فرصت ممکن؛ آن را طرح میکنند.
از منظر موقعیتی و تاریخی ایران در شهریور ماه سال 1403 بیش از هر زمانی دیگری، پیچیده ترین و بغرنج ترین شرایط تاریخی خود را سپری میکند. این شرایط برآیندی از رویدادها و رخدادهای داخلی،منطقه ای و بین المللی ست که هر یک به تنهایی قادر به تغییر سرنوشت یک کشور و ملت است. هم افزایی این رخدادها بهمراه انباشت کوهی از مطالبات و خواسته های به حق و ناحق ایرانیان؛ کشور و جمهوری اسلامی را در بزنگاه تاریخی خاصی قرار داده است.
«انباشت مطالبات» و «تراکم رخدادهای » در طی سال ها و ماه های اخیر؛ تهدید و فرصتی در هم تنیده است که هم نیازمند پاسخگویی ست و هم تحلیل و جهت گیری های صحیح، درست و به موقع.
شاید همین توأمانی تهدید و فرصت و زمان اندک مدیریت صحیح این فرآیند ملی-حاکمیتی است که رئیس جمهور پزشکیان را به ضرورت وفاق ملی رسانیده است.
کنشگری های فعالانه پزشکیان از سال 1401 به بعد ایشان را به «ضرورت وفاق ملی» رهنمون کرده است.
مسعود پزشکیان در پی فوت خانم مهسا امینی (یکی از رخدادهای اجتماعی موثر در افزایش شکاف ها در جامعه) در بازداشتگاه ناجا در خیابان وزرای تهران در سال 1401 بی پروا از اتهام زنی ها و مصائبی که میتوانست برایش پیش بیاید به عنوان نماینده مجلس به مطالبه گری از حاکمیت برخاست و البته در این ماجرا برای همه من جمله خودش بخشی از قصور و کوتاهی را قائل شد. بخش گفتگوی خبری تلویزیون گواه این موضوع و «شکاف های حاکمیت-ملت و مردم-مردم» است.
در هر صورت وفاق مورد نظر ایشان محقق نخواهد شد مگر آنکه موفق به تشکیل جریان سومی در کشور شوند. جریانی بنیادین که از ریشه های تاریخی و سرزمینی مان نشئت بگیرد و فراتر از سرزمین ایران برای ملت ها و سرزمین های دیگر سخن نویی برای شنیده شدن داشته باشد.
فارغ از تلاش های رئیس جمهور و در کل حاکمیت؛ آنچه وقوع تهدید یا فرصتی بی نظیر و تجربه نشده ای را برای جامعه ایرانی بسیار محتمل میکند کنشگری متقابل دو طیف وسیع اجتماعی در قالب «رادیکال ها» و «معتقدان به اصلاح در نظام جمهوری اسلامی» است که عن قریب است جامعه ایرانی را به سمت و سوی «نزاع مدیریت جامعه ایرانی» سوق دهد.
دقیقا در نقطه «نزاع مدیریت جامعه» است که عمل سیاسی حادث میشود و موضوعات مبتلابه حکمرانی، افراد، افکار و اعمالشان را به چالش میکشد تا از دل همین رویارویی ها؛ گفتمان هایشان نمود و بروز پیدا کند.
بدیهی ست هرچه دایره حکمرانی فراخ تعریف شده باشد به همان نسبت عمل سیاسی پیش روی نیروهای سیاسی و نقش پذیری سیاسی طرفدارانشان گسترده تر خواهد شد.
برای درک بهتر شرایط فعلی، تفاوتش با دوران های مختلفی تاریخی و ضرورت پایه گذاری یک جریان سوم لازم است گام به گام پیش رویم و مواردی را متذکر شویم تا مختصات فعلی ایران، میران و سطح تهدیدها و فرصت ها را یادآوری کنیم و در یک تصویر کلی و نظام مند آینده های محتمل ایران و جامعه ایرانی را به تصویر بکشیم.
مادامی که احزاب و گروه های سیاسی از دهه 70 شمسی داعیه دار جریان سوم سیاسی در ایران بوده اند هیچ گاه شاهد ظهور و بروز حرکتی به معنای واقعی کلمه جریان نبوده ایم و آنچه بیش از همه رخ نمایی کرده است تلاش مقطعی افراد و احزاب برای کسب آرای انتخابات پیش رویشان بوده است.
در ادبیات سیاسی رایج « جریان سوم عنوان اشخاص، احزاب، گروه ها و تشکل هایی است که همه آنها در یک اصل مشترک هستند و آن این که معتقدند رویکرد تازه و متفاوتی نسبت به چپ و راست میخواهند ارائه کنند.
«جمعیت دفاع از ارزش های انقلاب اسلامی» یکی از برجسته ترین گروه های داعیه دار جریان سوم در دهه ۷۰ بود. این گروه با شعار فراجناحی پا به عرصه سیاسی گذاشت. برخی جریان نواصولگرایی قالیباف را حامل جریان سوم میدانند؛ در حالیکه خودشان منکرند. برخی از احمدینژادها هم معتقدند که آنها حامل این جریان هستند؛ طرفداران اعتدال نیز دولت روحانی را جزو جریان سوم محسوب میکنند. با این حال به نظر میرسد کسانی که ادعا میکنند جریان سوم هستند، بخشهای بریده از اصولگرایان یا اصلاحطلبان یا ملغمهای از این دو جریان بوده و جریان سوم مستقل نیستند.»
مادامی که برخی جریان سازی را ساده انگارانه مطرح میکنند و دلایل همچون ریزش و انشقاق نیروهای سیاسی جریان ها، کاهش سرمایه اجتماعی جریانهای سیاسی و بسترهای اجتماعی برای پذیرش حرف و برنامه ای جدید را
عامل بوجود آمدن جریان ها میدانند برخی نیز معتقدند جریان سازی ها در آستانه انتخابات نمایشی ست و سیاسیون با تحرکاتی همچون ادعای جریان سازی در بحبوحه انتخابات به اوج خود میرسد و با بازار گرمی و رنگ و لعاب بخشیدن به تابلوهای قدیمی شان سعی میکنند نظرات را معطوف به خود کنند.
در «لایه های رسانه ای عمل سیاسی» هم تلاش برای به رسمیت بخشیدن و تاریخ سازی برای افعال سیاسی صورت گرفته ادوار گذشته و مصداق پنداری این تحرکات به جریان سیاسی در بین عامه مردم هم چنان پر رنگ دنبال میشود.
چنددلیل برای تقلای جریان سازی روئسای جمهور پس از دوران ریاست شان میتوان نام برد:
1. مشکلات نهادی تحزب و جریان سازی در ایران:
بی شک مشکلات عدیده عمل سیاسی در جامعه ایران از مهمترین دلایل تمایل روئسای جمهور برای ایجاد حزب و حتی جریان سازی است. مادامی که یکی از کارویژه های وزارت کشور اعطای مجوز تاسیس احزاب در ایران است و خانه احزاب در ایران داریم؛ اما بر همگان واضح است که علیرغم داشتن تابلوی حزبی؛ حزب به معنای صحیح و کارکردی اش در ایران نداریم. در کنار مشکلات فراوان عمل سیاسی؛ دست باز روئسای جمهور بواسطه جایگاه حقوقی شان ( از دسترسی به امکانات گرفته تا در اختیار داشتن وزارت کشور و وزارت اطلاعات به عنوان زمینه سازهای عمل سیاسی و رسانه) سبب شده است روئسای جمهور به این سمت و سو سوق پیدا کنند.
خط شکن این کار مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی بود.
2. پندار غلط تشابه حزب سازی و جریان سازی:
تشکیل حزب کارگزاران از سوی اطرافیان آیت الله هاشمی رفسنجانی در دوران ریاست جمهوری ایشان، نمونه ای موفق و کارا از یک حزب به تمام معنا ست که به خوبی توانست بسترهای تحزب و البته امکانات کار و عمل سیاسی و جذب نیروی سیاسی را متناسب با شرایط و بافت جامعه ایران فراهم کند.
شاید پندار غلط تشابه انگاری حزب سازی و جریان سازی در روئسای جمهور نیز از همین امر نشئت میگرفت.
اما براستی چرا تلاش و تقلای نیروهای سیاسی من جمله دو رئیس جمهور سابق جمهوری اسلامی ایران برای راه اندازی جریان سوم ناموفق بوده است:
«اگر محمود احمدینژاد تعریف خود از «جریان سوم» را «نه این و نه آن» انتخاب کرده بود، حسن روحانی «هم این و هم آن» را انتخاب کرد و البته همین پاشنه آشیل او شد.»
البته بایستی یادآور شد که «الان دو جناح سیاسی داریم که مبانی ایدئولوژیکشان با یکدیگر اختلاف دارد. جریان سوم باید یک مبانی ایدئولوژیک سوم را به راه بیندازد. چون تاکنون متمایز نبوده و صرفا خواستهاند با تمایز بر خط مشی سیاسی و اجرائی، تمایز ایجاد کنند، تداوم نداشتهاند و تغییر در این سطح نمیتواند ایجادکننده جریان سوم باشد».
«پایگاه خبری - تحلیلی خط ویژه»، به عنوان یکی از سامانه های اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی مطابق برنامه مصوب در طرح کیان کار عمل میکند- با هدایت و همراهی جمعی از صاحب نظران و نخبگان رسانه ای کشور - در نظر دارد ضمن فراهم سازی بستر و محیط واقعی کار برای فارغ التحصیلان رشته های مختلف دانشگاهی؛ به ارتقای کیفی و اعتلای رسانه ای و فرهنگی کشور در حد بضاعت خویش کمک و یاری رساند.
دفتر مرکزی: تهران - کیانشهر - خیابان شهید چیت ساز
hotlinepress1@gmail.com